سلام ای ماه محبوبم
 کجایی که دلم تنگ صدای مرحبایت بود؟
چه بی‌تاب نفس‌های سحرگاه و دعای ربنایت بود!
آمدم با دل و جانم به استقبال تو...
 آمدم در کلبه ربانیت مهمان شوم
بر سر خوان هدایت سیر از غفران شوم
 آمدم تا که دلم را بنده‌ی رحمان کنم
ظلمتش را روشن از قرآن و از ایمان کنم
آمدم از پله های بندگی تا به ملاقات خدا
تا که با عفوش بپوشد هم گناهم، هم خطا...
  انتظارم؛
انتظارم تا کلید درب ریان را بگیرم
در بهشت کبریایی، رب سبحان را ببینم
در کنار سایه‌ی طوبا و سدر و چشمه‌های جاری آن
 دمی با صالحان و سرورم احمد نشینم